زندگی چیست ..؟
یک سال و نه ماه و هفده روز
سلام هدیه قشنگ من از طرف خدا . سلام امید زندگی من تو این دنیا . سلام پاک ترین و خالص ترین بنده خدا . سلام فرشته زمینی. سلام دلیل بودنم . الهی که فدات بشم . آینازم , قشنگم , عسلم . میخوام از کار هایی که تو این مدت یاد گرفتی بنویسم . و وقتی ایشالله بزرگ و خانوم شدی بدونی که چه بر ما گذشته ... اول از لغت نامه بگیم .. عزیز دلم همه حروف و کلمات و تا حدودی جملات یک یا دو کلمه ای رو میگی . وقتی که دنبال چیزی میگردی میگی ( کجاس ) ... اگه چیزی رو از من میخوای میگی ( بده ) ...وقتی بابایی میره جایی می...
نویسنده :
سولماز
0:01
یک سال و نه ماه از آمدنت گذشت
دوستت دارم عزیز دلم .بیست و یک ماهگیت مبارک . تو این بیست و یک ماهی که گذشت در کنار هم خاطرات خوب و بد داشتیم ... با اومدن تو خوشبختی ما دو چندان شد . با تو خندیدیم .. با تو گریه کردیم .. با تو دست زدیم .. با تو چهار دست و پا رفتیم... با تو غذا خوردیم ..با تو شیر خوردیم و شکلک در آوردیم... با تو اده بده کردیم با تو رشد کردیم و بزرگ شدیم با تو بیمار شدیم تا صبح بیداری کشیدیم .. با تو دنیامون عجیب و غریب شد دنیامون کوچیک شد اینقدر کوچیک که هیچکس غیر از خودمون این دنیا رو نمیبینه دنیامون شد ماشین های اسباب ب...
نویسنده :
سولماز
15:24
یک خبر خیلی خیلی خوووووووب ....؟
93/6/9 ..... آینازم .... قند عسلم ..... دخملیه مامان ... ! بالاخره بابایی تونست فوق لیسانس قبول شه . رشته مدیریت ساخت پروژه های عمرانی .. عالیه نه ...؟ خخخخخخخ .. عزیزم نمیتونم جلوی خوشحالیم رو بگیرم . موقعی که بابات زنگ زد و بهم گفت از خوشحالی جیغ زدم و تو هم با من خوشحال شدی . با اینکه نمیدونستی چی شده ولی همش میخندیدی و دست میزدی . واقعا جای تقدیر داره عزیزم . چون با اون همه مشغله کاری و مسعولییت سنگین زندگی و مستعجری و ... تونست قبول شه . و من و تو رو خوشحال کنه . پارسال قبول شده بود ولی چون رتبه ش بالا بود نتونست اون رشته ای که میخو...
نویسنده :
سولماز
22:15
دیدار از باغ پرندگان
93/6/8 سلام عشق مامانی ... دیروز بردیمت باغ پرندگان و چند تایی هم عکس گرفتیم . اگه وقت کنم امروز یا فردا تو وبت میزارم .... خیلی دخمل خوبی بودی زیاد اذیت نکردی فقط از عکس فرار میکردی . &n...
نویسنده :
سولماز
11:08
برای دخترم
دخترم باور نکن خالق نظم دانه های انار , زندگی تو را بی نظم چیده باشد .. . ...
نویسنده :
سولماز
15:55